کـریم السجا یا جمیـل الشیـم نبـی البـرایـا شفیع الامـم
امــام رسـل پیشـوای سبیـل امیـن خـدا مهبط جبـرئیل
شفیع الوری ، خواجۀ بعث و نشر امام الهدی ، صدر دیوان حشر
کلیمی که چرخ فلک طور اوست همه نورها پرتو نور اوست
یتیمی که ناکرده قران درست کتب خانۀ چند ملت بشست
چوعزمش بر آهیخت شمشیر بیم به معجز میان قمر زد دو نیم
چو صیتش در افواه د نیا فتا د تزلزل در ایوان کسری فتاد
به لا قامت لات بشکست خرد به اعزاز دین آب عزّی ببرد
نه از لات و عزّی برآورد گرد که تورات و انجیل منسوخ کرد
شبی بر نشست از فلک برگذشت به تمکین وجاه ازملک برگذشت
چنان گرم در تیه قربت بماند که درسدره جبریل از او بازماند
بدو گفت سـالار بیت الحـرام که ای حامل وحی برتر خرام
چو در دوستی مخلصم یـافتی عنا نم ز صحبت چرا تافتی
بگفتـا فـراتــر مجـا لم نمـاند بماندم که نیروی بـا لم نماند
اگر یک سر مو فراتـر پرم فـروغ تجلّـی بسـوزد پـرم
نماند به عصیان کسی در گرو که دارد چنین سیّدی پیشرو
چه نعت پسندیده گویم تو را علیک السلام ای نبی الوری
خـدایـا به حـق بنـی فـاطمه که بر قول ایمـان کنم خاتمه
اگر دعوتم رد کنی ور قبول من و دست و دامان آل رسول
چه کم گردد ای صدر فرخنده پی ز قـدر رفیعت به درگاه حی
که باشند مشتی گدایان خیـل به مهمان دارالسلا مت طفیل
خدایت ثنا گفت و تبجیل کرد زمین بوس قدر تو جبریل کرد
بلند آسمان پیش قدرت خجل تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل
تو اصل وجود آمدی از نخست دگرهرچه موجود شد فرع توست
ندانـم کـدامین سخـن گـویمت که والاتری زانچه من گویمت
تو راعزّ لولاک تمکین بس است ثنای تو طه و یس بس است
چه وصفت کند سعدی ناتمام علیک الصلوة ای نبی السلام
نظرات شما عزیزان:
|