ای جوهر علم و جان عالم وای اسم تو روح جسم آدم
ای پشت فلک به حکم تعظیم در پیش قدت براستی خم
ای زنده زلعل فیض بخشت روح القدس و مسیح و مریم
ایجاد تو گر نبود کی بود ز آ دم اثر و نشان ز عالم
اسماء تواند آفرینش ای خوانده خدات اسم اعظم
شمسی و طلوع ما تأخر داری چو ظهور ما تقدم
چون دست مشیت الهیست با دست ارادۀ تو منضم
سلطانی اگر به دست قدرت خاتم ببری ز دست خاتم
ای یاد خدا که یاد رویت آزادی هر دلیست از غم
عالم همه در غمند و ما را در قید غمت دلیست خرم
اعدای تو در سقر معذب احباب تو در جنان منعم
کزمهر تو شد بهشت موجود و ز قهر تو خلق شد جهنم
اوصاف محیّر العقولت چون نطق مرا نموده ابکم
توصیف تو را بجستم از دل فرمود مرا ز سر ملهم
در ذات خدا علیست ممسوس بر عالمیان خدای محسوس
|