السلام علیک یا اول المظلوم یا امیرالمومنین
کاش امشب را سحرگاهی نبود صبح ماتم خیز وجانکاهی نبود
کـا ش امشب آن جنا یتکار را سوی محراب علی راهی نبود
کاش گم می کرد راه کوفه را یا چنـا ن ناپاک گمـراهی نبود
شیرحق پیوست دراین مه به حق چون مبارک ترازاین ماهی نبود
شد به فرما ن قضا تسلیم حق ور نه شیری صید روباهی نبود
جز به د رگاه خد ا فرق علی جبهه سای خاک درگاهی نبود
آنکه در د لهای شب بهـر نیاز بر کفش جز اشکی و آهی نبود
بر سپهـر آفـرینش چون عـلی آ فتـا ب آسمـا ن جـاهی نبود
داشت آگاهی د لش از حا ل خلق جز علی مرد د ل آگاهی نبود
پرچـم اسـلام کی گشتی بلند گـر پیـمبـر را یـد اللهـی نبود
پشت پا زد بر سر د نیـا علی در خـور کوهی پـر کاهی نبود
چون علی برمسندانصاف وعدل پیشـوای معــد لتـخواهی نبود
در رعیّت داری و فـرماندهی از علی شا یسته تر شـاهی نبود
د مبدم با سوز د ل گوید "رسا" کاش امشب را سحر گاهی نبود
نظرات شما عزیزان:
|